شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
عیسی قاسم

دنیا چه به اهل بیت رو کند و چه پشت کند نمی تواند آنها را تغییر دهد، دنیا چه نرم شود و چه سنگ شود آنها را تغییر نمی دهد و اهل بیت و پیروان ایشان همچنان در هر شرایطی از رسالت خود عدول نخواهند کرد. آنها موحدانی هستند که هیچ شرایطی باعث نمی شود از توجه به مبدا و توحید غافل شوند.

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، آیت الله شیخ عیسی قاسم رهبر شیعیان بحرین چندی قبل طی سخنان مبسوطی در جمع شیعیان این کشور، به ویژگی های اهل بیت علیهم السلام پرداخت و با اشاره به فشارها و سختی هایی که در دوره های مختلف بر ائمه اطهار و پیروان ایشان آمده است، دشواری های فراروی شورای علمای و انقلابیون  بحرینی را در همین راستا توصیف کرد و مقاومت در برابر ظالمان را خواستار شد. ترجمه متن کامل این سخنان تقدیم می شود:

اهل بیت علیهم السلام انسان هستند، اما تمام انسان ها در یک سطح نیستند؛ برخی همچون گوهرند و برخی، نه.  برخی اهل آسمان و برخی خاکی هستند و چه بسیار است فرق میان ظلمت و نور و آسمان و زمین. انسان ها از نظر مرتبه وعلم و فهم و صفا و خلوص و رشد و عقل و خرد و قلب در یک سطح نیستند. تو با برادر خودت فرق داری و برادر تو هم در بسیاری از امور با تو متفاوت است.

اهل بیت علیهم السلام انسان هستند، اما با سایر انسان ها و همچنین با سایر پیامبران و فرستادگان خداوند تفاوت دارند. چه تفاوتی؟ آنها کالبد های  ویژه ای در میان سایر کالبدها  هستند و همان نیازهای جسمی من و شما را دارا هستند؛ می خورند و می آشامند و فعالیت دارند اما با روحی غیر از روح ما و قلبی غیر از قلب ما و عقلی غیر از عقل ما و هدفی غیر از هدف ما.

آنها در زمین هستند، اما قلب های آنها در آسمان، آنها انسان هستند اما به خداوند سبحان متصلند، بیمار می شوند و شفا می یابند، مجروح می شوند و درد می کشند، زندانی می شوند و از عذاب زندان دردمند می شوند، اما در تمام این حالت ها ارواح آنها همچنان بلند و عالی و شفاف و به دور از تکبر باقی می ماند و همچون خورشیدهایی درخشان در تمام شرایط باقی می مانند و هنگام تمام سختی ها هیچ تغییر روحی در آنها رخ نمی دهد و فقر و دارایی برای آنها یکسان است و هیچ شرایطی نمی تواند در آن ارواح بلند و والا تاثیر بگذارد. آنها اهل بیت علیهم السلام هستند.

* چگونه آنها را شناختیم؟

در شان اهل بیت همین بس که خداوند متعال آنها را برای حفظ دین خود و هدایت انسان به راه مستقیم انتخاب کرد. آنها را برگزید تا عدالت را در زمین برپا کنند و مردم را راهنمایی کنند و انسان ها را به راه خداوند سبحان هدایت کنند، آنجا که جان ها شفا می یابد و عقل و خرد سلامت می یابد و شکوفا می شود تا جایی که دل ها به خدای سبحان می پیوندد و اینها وظیفه ای است که نمی توان آن را به انسان های ناقص واگذار کرد. این وظیفه است که از سوی کامل مطلق یعنی خداوند متعال به انسان های کامل نسبی که در اعلی درجه کمال نسبی هستند واگذار می گردد و کمال اهل بیت علیهم السلام نسبی است و کمال مطلق ویژه خداوند است.

چنین وظایفی را خداوند عالم حکیم و پروردگار رحیم به یک جاهل یا انسان با علم ناقص یا دارای روحی کوتاه و قلبی غافل و فریب خورده دنیا واگذار نمی کند و تنها اهل بیت هستند که چنین نیستند و ما می توانیم از طریق انتخاب آنها توسط خداوند متعال به مرتبه آنها پی ببریم.

*آیا راهی هست که بتوان از طریق آن جایگاه و مرتبه ای را که خداوند به اهل بیت داده شناخت؟

برای ما و هر انسان عاقلی در شان اهل بیت همین کافی است که خداوند عزوجل آنها را برای وظیفه ای مهم مانند تربیت بشر و حفظ امانت دین و انجام مسؤولیت های بزرگ برگزیده است، اما اگر بخواهیم در سیره و زندگی اهل بیت دقیق شویم، چه نشانه هایی بر این امر وجود دارد؟

می دانیم که دو شرایط آزادی و زندان با هم فرق دارند. یوسف چه زمانی توانست ایفای نقش کند؟ آیا زمانی که در زندان بود می توانست نقشی داشته باشد؟ این گونه نبوده و تنها چیزی که از ایشان در زندان شنیده ایم این است که خواب دو زندانی همراه خود را برای آنها تعبیر کرد. اما آیا توانست در داخل زندان انقلابی علیه جاهلیت آن دوره ایجاد کند؟ نه. چون یوسف روحی بلند داشت اما در بدن و قوانین مادی محصور بود.

دست بزرگ ترین پهلوان جهان چنان بسته شد به گونه ای که نمی توانست بند خود را باز کند، آیا چنین شخصی با شجاعت خود می تواند با هزار نفر روبرو شود؟ نه نمی شود. پس باید میان کسی که آزاد است و می تواند تحرک داشته باشد و برای مردم سخنرانی کند و کسی که در زندان به سر می برد تفاوت قائل شویم.

ما در روزگار خود با نمونه و الگویی مانند امام خمینی روبرو هستیم. ایشان انسانی بود که خود را شاگرد کوچک امام کاظم علیه السلام و دیگر ائمه اهل بیت علیهم السلام می دانست، اما ببینید که چه کرد؟ چه تغییراتی انجام داد؟ شهرت و محبوبیت او از کجا آمد؟چند میلیون انسان عاشق او بودند و آرزوی بخشی از مرتبه او را داشتند؟ اگر در زندان بود آیا باز هم می توانست انقلاب کند؟ نمی توانست.

تشیع و مدرسه اهل بیت و اسلام اصیل همیشه محصور و در زندان های تنگ اجتماعی و سیاسی بوده اند و بیشتر ائمه ما سلام الله علیهم در چنین شرایطی زندگی کرده اند.

امام علی علیه السلام بزرگ ترین فرد امت اسلام از جهات متعدد پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله و رهبر بزرگ امت پس از خاتم الانبیاء (ص) بود. اگر در زمان امام علی(ع) مردم امور خود را از روز اول به ایشان واگذار می کردند دنیا به کجا می رسید؟ نه فقط امت اسلام بلکه دنیا از این رهبری بهره مند می شد و اگر چنین اتفاقی رخ می داد، تمام دنیا شاهد جهش های بلند رو به جلو در زمینه های مادی و معنوی بود و مردم مجبور نبودند بسیاری از رنج ها و جنگ ها و گرفتاری ها را تحمل کنند.

ائمه کشتی های نجات روی زمین هستند و هنگامی که می گوییم آنها ماه هستند منظور ماه مادی نیست. آنها راه را به دیگران نشان می دهند و تاریکی را از بین می برند. امام علی علیه السلام زمانی که در فشار قرار دارد با امام علی با دستان باز که سخنان او توسط مردم شنیده می شود فرق دارد.

اگر رسول خدا(ص) ده سال به طور پنهانی تبلیغ می کردند ،آیا می توانست در خارج تاثیر گذار باشد؟ نه. چون امکاناتی نداشت. هنگامی که برخی ائمه ما از جمله امام کاظم علیه السلام در فشار بودند، با چالش های بزرگی روبرو بودند و شما هنگام بررسی هر شخصیتی باید شرایط و فضا و فرصت های پیش روی آن شخصیت را هم مورد توجه قرار دهید.

* ائمه(ع) مترصد تاسیس حکومت اسلامی بوده اند

البته اهل بیت با دیگران فرق دارند و در جهت فرصت هایی که برای آنها فراهم شده توانسته اند متمایز باشند. برای یکی از آنها فرصت حکومت پیش آمد و توانست بهترین الگو را در این زمینه ارائه کند مانند عدالت امام علی(ع) و حکومت ایشان و آن نامه معروف به مالک اشتر که به خاطر ارزش های والایی که در این نامه به آنها اشاره شده اکنون نیز بسیار ارزشمند است و متاسفانه غربی ها بیشتر از ما به آن توجه کرده اند. و امام علی(ع) چنان حکومتی داشت که جز در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نمی توان نظیری برای آن یافت.

امام رضا علیه السلام نیز ولی عهد حاکمی ظالم بود که خط او با امام فرق داشت و امام در آن شرایط توانست با وجود تمام فشارها و سختی ها و جاسوسانی که مراقب ایشان بودند، درخشش بسیار خوبی در این موضع داشته باشد. برای امام صادق و امام باقر علیهما السلام نیز فرصت فعالیت علمی پیش آمد و پیشوایان مذاهب فقهی دیگر اسلام از مکتب امام صادق(ع) کسب علم کردند.

واقعیت این است که هرگاه فرصتی برای امامان ما برای ایفای نقش در یکی از زمینه های اجتماعی یا سیاسی یا علمی ایجاد شده، آنها توانسته اند اولین و بهترین نمونه و الگو را در امت اسلام در این زمینه ارائه کنند که در گذشته و آینده هیچ سابقه و نظیری نداشته باشد و این نشان دهنده عظمت و بزرگی آنها و راز انتخاب و برگزیده شدن آنها توسط خداوند برای هدایت و رهبری انسان ها می باشد.

ما از آثار اهل بیت به عظمت و بزرگی آنها پی می بریم در حالی که پیش از این نیز به خاطر دلایل محکم کتاب و سنت رسول خدا(ص) عظمت و بزرگی آنها را باور داشتیم و همین ادله نیز برای ما کافی است، اما اکنون می خواهیم برخی آثار این بزرگواران را برای بصیرت و معرفت بیشتر بررسی کنیم.

تشیع همیشه تحت فشار بوده و با افراد اندکی آغاز شده و تمام طول تاریخ خود را در مراقبت حاکمان و سیاستمداران گذرانده و تمام راه های پیشرفت بر روی شیعیان بسته بوده و رهبران مدرسه اهل بیت نیز همواره مورد مراقبت و نظارت بوده اند و سال های سال این مذهب در اذیت بوده و شورای علمای بحرین که برادران ما ـ که خداوند به آنها جزای خیر دهد ـ آن را اداره می کنند بخش کوچکی از این راه طولانی یعنی راه فشار مذهبی است و با تاسف فراوان از خداوند می خواهیم نیت برخی ها را تغییر دهد و امور ما را اصلاح کند و همه ما را هدایت کند.

*هیچ چیز برای اسلام زیانبارتر از تفرقه نیست

ما باید از بغض و کینه و تلاش برای تفرقه افکنی برحذر باشیم، ما ابدا به دنبال این مسایل نیستیم، ما در برابر اسلام مسؤول هستیم و خود را در پیشگاه اسلام مسؤول می دانیم، هر مسلمانی در برابر اسلام مسؤول است و هیچ چیز برای اسلام زیانبارتر از تفرقه نیست و اگر من اکنون این مسایل را بیان کردم مقصود من ایجاد تفرقه نیست.

مذهب در شرایط مختلف توانسته راه خود را به جلو باز کند اما به دست چه کسانی؟ تا اینکه امروز چنان بزرگ و گسترده شده که نمی توان آن را از بین برد و حذف کرد و نمی توان آن را فراموش کرد و نادیده گرفت. امروز مذهب تشیع حضوری جهانی و تاثیر گذار دارد و محلی برای پژوهش غربیان و دیگران است. اما چه کسی راه را برای این مذهب باز کرد تا زنده بماند و این گونه رشد کند و توانا شود و بالا برود؟ آنها ائمه ما هستند که ناشناسند.

آنها راه مذهب را با وجود انبوه چالش ها و سختی ها و زندان ها و گرسنگی و فشار اقتصادی باز کردند، اما هنگامی مقداری از خمس به امام علیه السلام می رسید، این یک جرم شمرده می شد. آیا همین مورد برای اثبات عظمت آنها کافی نیست؟

شما فقط یک حادثه تاریخی مهم نام ببرید که در آن یکی از ائمه در برابر تهدید یا تطمیع دیگران از دین خود گذشته باشند. امام رضا علیه السلام مجبور به پذیرش ولایت عهدی شد، اما آیا در برابر این تطمیع ، ذره ای از دین خود گذشت؟ امام کاظم(ع) سال ها در زندان محبوس بود در سلولی زیر زمینی که می گویند در عمق آن به قدری بوده که شب و روز در آن معلوم نبوده، آیا این فشار توانست عزم محکم امام را بشکند یا خللی در آن ایجاد کند یا در دین او تاثیری بگذارد؟ آیا توانست به ایمان او خللی وارد سازد؟ یا اینکه روح ایشان همچنان تابنده و درخشان و متصل به خداوند سبحان باقی ماند و پیرامون خود را نیز نورانیت بخشید؟  آیا چنین امامانی بزرگ هستند یا نه؟

پیامبر(ص) و امام علی(ع) حکومت کردند، آیا تغییری کردند؟ آیا دنیا توانست آنها را به خود متمایل کند یا بفریبد؟ امیرالمؤمنین(ع) با آن جایگاه در حکومت و جایگاه مردمی که داشت همان زاهد پرهیزگار در راه خدا بود و هیچ تغیری نکرد.

*ائمه هیچگاه از تفکر امامت عقب نشینی نکردند

اهل بیت علیهم السلام با وجود فشار شدید آن زمان، یارانی با ایمان محکم داشتند که مسؤولیتی اسلامی بر دوش داشتند و بازوان امام علیه السلام برای رساندن پیام اسلام به شمار می رفتند و اهل بیت(ع) همواره به طور مستقیم یا با واسطه، شیعیان خود را در زمینه های علمی و عملی و معیشتی و اجتماعی و دینی سرپرستی می کرده اند. پس هیچ شرایطی نمی توانست مانع این شود که اهل بیت(ع) از کوچک ترین فرصت ایجاد شده برای کار و تلاش استفاده کنند.

ائمه(ع) راه هایی طولانی و غیر مستقیم برای ارتباط با شیعیان داشتند و با توده مردم ملاقات و دیدار نداشتند و دیدار یک شیعه با امام بسیار مشکل بوده و اگر کسی می خواست از یک شهر دیگر که شیعه نشین باشد، برای کسب علم یا پرداخت حقوق شرعی به محضر امام برسد، دیدار او با امام بسیار مشکل بود و امامان ما همواره به خاطر فشارهای حکومتی دور از شیعیان زندگی کرده اند، اما با وجود تمامی این مشکلات همواره نسبت به همین شیعیان پراکنده توجه و اهتمام داشته اند.

ائمه(ع) ما هیچ گاه از تفکرامامت عقب نشینی نکرده اند زیرا مشروعیت امامت برگرفته از نص و با نصب الهی است و امامت مشروعیت خود را از انتخاب مردم نمی گیرد بدین ترتیب تلاش برای حذف معنوی اهل بیت(ع) حتی پس از رحلت آنها نیز ادامه داشت و تا به امروز هم ادامه دارد.

اما با وجود تمام این دشمنی ها امامت همچنان باقی است و شیعیان وارثان این اندیشه هستند و امامت از عقاید اصلی مذهب تشیع پس از توحید و عدل الهی و نبوت و معاد می باشد به نحوی که مذهب تشیع با اندیشه امامت شناخته می شود.

امروز اندیشه ولایت فقیه نیز مانند اندیشه امامت مورد هجمه قرار می گیرد و اگر رفته رفته بر اثر فضاسازی های تبلیغاتی، عیب و زشت شمرده شود و اعتقاد به آن موجب مجازات باشد و تمام امت بر علیه آن اجماع داشته باشند و این جو و فضای منفی برای مدتی مثلا یک یا دو قرن ادامه یابد، موجب می شود این اندیشه از بین برود. اندیشه امامت نیز از همین نوع و بزرگ تر از آن است و البته فشار بر آن نیز بیشتر بوده، اما این چه کسی بود که پس از خداوند متعال این اندیشه را تثبیت کرد؟ عامل ثبات این اندیشه همان فکر و تدبیر و تاکتیک و استراتژی و نبوغ و نشاط و فعالیت و اخلاص اهل بیت است.

 این گونه باید آنها را بشناسیم.

ظالم از امتی که اندیشه اش غیرقرآنی است، نمی ترسد

شخصی که  امکانات لازم برای تغییر امت و بزرگان امت و اهل فکر را در اختیار ندارد و امتی که معنویت دارند، اما معنویت آنها دشمن آنها است، امتی که قدرت تفکر دارد، اما فکر آنها عادی است، امتی که قرآن را مقدس می دانند اما فکر آنها غیر قرآنی است،امتی که فقها را تقدیس می کنند اما فقه آنها عادی است، آیا ظالم و حاکم ظالم از چنین امتی می ترسد؟

ظالم نگران حکومت خود است و امت اسلامی مشغول عواطف و احساسات و فهم کلی خود و عشق به اسلام هستند و هنگامی که این امت اهل بیت(ع) را می یابند و با آنها مرتبط می شوند، و هنگامی که با اندیشه و میزان معنویت اهل بیت(ع) آشنا می شوند، دیگر نمی توانند دست خود را به سوی سلاطین بنی عباس یا بنی امیه دراز کنند.

و بدین ترتیب اهل بیت(ع) همواره تحت تعقیب و نظارت بودند و شیعیان آنها نیز مورد آزار و اذیت و تهدید بودند و حتی اجساد آنها نیز از بین برده می شد و اهل بیت و شیعیان و وابستگان به آنها کشته می شدند و منشأ تمام این جنایت ها این بود که ظالم می دانست که امام برتر از دیگران است.

امام کاظم و سایر ائمه(ع) برادرانی داشتند اما مردم همانند ائمه(ع) از این برادران آنها پیروی نکردند و از سوی دیگر این حکومت ها نیز این برادران را همانند خود ائمه تحت نظر نداشتند و این نشان می دهد که شخصیت ائمه(ع) بسیار ممتاز و متمایز بوده که اگر امت اسلام با این شخصیت آشنا می شد نمی توانست از آن دست بردارد و این هم نشانه دیگری از شان و جایگاه اهل بیت(ع) است.

البته امامان ما فقط نسبت به اندیشه امامت حساس نبودند، بلکه نقاط محوری و اساسی مذهب همواره مورد توجه و تاکید آنها بوده و گرچه گاهی به خاطر تقیه از یک حکم چشم پوشی کرده اند اما اصول مذهب همواره مورد توجه آنها بوده و به عنوان مثال مساله توحید به واسطه اهل بیت(ع) بود که از شبهات و افکار انحرافی جدا شد؛ چرا که توحید از مسایلی بود که مردم در آن دچار انحراف و شبهات فراوانی بودند و این فکر و اندیشه اهل بیت(ع) بود که در این زمینه در میان مسلمانان باقی ماند.

مساله جبر و تفویض وامر بین الامرین نیز از مسایلی است که مردم قبل و بعد از اسلام در فهم آن حیران و سرگردان بودند و اهل بیت راه حل این مساله را ارائه کردند و اکنون نیز برخی کتب مدارس دیگر اسلامی و برخی علمای آنها مجبور به مراجعه به تفکر و اندیشه اهل بیت(ع) در این موضوع هستند اما بدون اینکه این اندیشه را به آنها نسبت بدهند و بدون اینکه اعتراف کنند این اندیشه صاف و زلال متعلق به اهل بیت(ع) میباشد.

عظمت علمی امامان شیعه در تاریخ

در تاریخ هیچ واقعه ای ثبت نشده که در آن یکی از امامان اهل بیت(ع) در برابر بزرگان فقهای امت شکست خورده باشد و حتی امام جواد(ع) با سن کمی که داشتند تمام فقهای امت در آن دوره را در یک ملاقات بدون برنامه ریزی و آمادگی قبلی شکست دادند و بزرگ ترین فقهای حکومتی نیز در مسایل مشکل فقهی و متفرقه در برابر ایشان شکست میخوردند.

هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد یکی از ائمه ما نزد کسی شاگردی کرده باشند و هیچ دلیلی وجود ندارد که کسی از یکی از ائمه سؤالی پرسیده باشد و امام بگوید یک شب یا یک روز یا یک ساعت به من مهلت بده اما هیچ عالمی چنین نیست. یک انسان هرچقدر هم عالم باشد، پس از شش ماه ممکن است سؤالی درباره کتابی که خودش نوشته از او بپرسی که پاسخ تو را نگوید. او یک حافظه معمولی دارد و کتاب خود را در وقت مشخصی و با حضور ذهن و تامل و تفکر عمیق نوشته اما اکنون دقت لازم را ندارد. اما ائمه(ع) حتی در صورت برخورد با سؤال های ناگهانی نیز برای پاسخگویی درخواست مهلت نمی کنند.

ائمه چه کسانی هستند؟ آنها انسان هستند اما مانند دیگر انسان ها نیستند، آنها هم رتبه انبیا صلوات الله علیهم اجمعین هستند و از صنف علما و همچون سید صدر و امام خمینی نیستند.

شما ببینید مدارس دیگر اسلامی با وجود آزادی در نشر و وجود حمایت و به رسمیت شناخته شدن و کثرت پیروان آنها چه اندازه حدیث در فقه و رشته های دیگر دارند؟ و چه تعداد حدیث از اهل بیت(ع) به ما رسیده است؟ تعداد آنها بسیار زیاد است و جالب این است که این تعداد روایت در شرایط بسیار سخت و دشوار به ما رسیده و جباران زمان مانع نقل حدیث از آنها و حفظ تراث آنها می شدند و خداوند به شیعیان پاداش خیر دهد که در راه حفظ مذهب فداکاری های زیادی انجام دادند.

* مدرسه اهل بیت، جهانی را در هم می کوبد

مدرسه اهل بیت چه خطی را ترسیم کرد؟ اکنون پیشاپیش شما خط رسالت عقلایی و استوار قرار دارد که آغوش آن برای تمام امت ها باز است و خواهان وحدت امت است. این همان خط رسالتی است که اهل بیت(ع) برای ما به ارث گذاشته اند و همان خطی است که استکبار جهانی را در هم کوبیده و خواهد کوبید و توانسته با وجود تمام تحریم ها ما را به میزان قابل توجهی به جلو براند، این خط رسالس اسم که پیشرفت های چشمگیری در زمینه صنایع و علوم و تکنولوژی و معنوی و عزت و کرامت و استقلال و رویارویی با کفر جهانی برای تشیع در پی داشته، این خط نتیجه و مولود مدرسه اهل بیت است و نشان دهنده عظمت این مدرسه می باشد.

دنیا چه به اهل بیت رو کند و چه پشت کند نمی تواند آنها را تغییر دهد، دنیا چه نرم شود و چه سنگ شود آنها را تغییر نمی دهد و اهل بیت همچنان در هر شرایطی از رسالت خود عدول نخواهند کرد. آنها موحدانی هستند که هیچ شرایطی باعث نمی شود از توجه به مبدا و توحید غافل شوند.

*اهل بیت و مسایل مالی و وکلای مالی آنها

شیعیان ملتزم همواره حقوق اهل بیت را پرداخت کرده اند و البته رساندن این حقوق به اهل بیت دشوار بوده و تازه هنگامی که این حقوق به امام میرسید، توزیع آن هم دشوار بود.

به خاطر شرایط سخت و نظارت شدید حاکمان، مشکل بود که امام علیه السلام نزد کسی برود پس چگونه باید این اموال را توزیع می کرد؟ آنها فقط می خواستند از شیعیان مراقبت و سرپرستی کنند نه اینکه زندگی مرفه و تجملاتی برای آنها درست کنند و هیچ امامی از اهل بیت(ع) زندگی مرفه و مجلل نداشته، البته پول به آنها می رسیده اما زندگی مرفه نداشته اند.

روایتی از امام صادق علیه السلام نقل می شود که خانه ای داشت که در آن پرده یا فرشی بود و یکی از اصحاب نزد ایشان آمد و امام که فکر او را خوانده بود به او گفت: این لوازم را که می بینی متعلق به همسر من است. ائمه اهل زندگی مرفه و تجمل و اسراف نیستند.

پس راه های رسیدن پول و وجوهات شرعی به امام بسته بود و حاکمان ظالم مانع رسیدن این اموال به امام می شدند و گاهی یک وکیل مال زیادی نزد او می ماند و به خاطر دوری راه و دشواری ارتباط با امام و نظارت شدید نمی توانست آن را به امام برساند. از طرفی دستور داشت که دیگر پولی دریافت نکند و از طرفی باید بخشی از این پول ها را خرج مردم منطقه می کرد. امام خود را در برابر همه امت مسؤول می داند و به وکیل این حق را نمی دهد که این اموال را فقط در شهر و دیار خود خرج کند بلکه فقط اجازه داشت بخشی از آن را در شهر خود خرج کند و باقی آن را به امام علیه السلام برساند.

به این ترتیب گاهی اموال زیادی نزد برخی وکلا جمع می شد و اختیار دادن به وکلا توسط امام یک عمل مستبدانه نبود بلکه کاری کاملا عقلایی بود و رسول خدا(ص) نیز گاهی پیش می آمد که برخی به ایشان خیانت می کردند. از طرفی امام به ظاهر عمل می کند و تشخیص می دهد که فلان شخص می تواند وکیل باشد. سپس این اموال فراوانی که نزد برخی وکلا باقی می ماند گاه باعث می شد آن وکیل از دین خارج شود و در اینجا بود که پدیده واقفیه شکل گرفت و برخی وکلا از انقطاع امامت در امامی که وکالت او را داشتند خبر دادند و گفتند این امام غایب شده و نمرده. به عنوان مثال برخی وکلای زمان امام کاظم(ع) واقفی شدند و برخی وکلا که مال زیادی از امام در اختیار داشتند مرگ امام کاظم(ع) را انکار کردند و گفتند او همان مهدی منتظر است که اکنون غایب شده و این انحراف مذهبی به خاطر کسب مال شکل گرفت و البته ائمه(ع) با این پدیده برخورد کردند و این نشان می دهد که دنیا و مال و ثروت تا چه اندازه می تواند بر ما تاثیر بگذارد و افرادی که اهل روزه و نماز و حج بودند و از نزدیکان امام بودند و حق را می شناختند در یک لحظه ایمان آنها همچون نمک در آب حل شد و فریب دنیا را خوردند.

چنین انسانی بر سر یک دوراهی سخت قرار دارد؛ از طرفی دنیا او را می فریبد و از طرفی زندگی و منافع او در معرض تهدید قرار گرفته و باید تصمیم بگیرد که مقاومت کند یا تسلیم شود؟ از این رو ما می گوییم سیاست بدون دین فایده ای ندارد و نتیجه اش این می شود که انسان سیاسی پس از ده یا بیست یا سی سال سیاست بازی، وکیل و وزیر می شود و آخرکار خیانت می کند و در مقابل مقداری پول دین خود را می بازد.

اما پیامبر(ص) می فرمود اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارند، دست ازدعوت خود بر نمیدارم  هیچ گاه حرص و فرصت های دنیوی بزرگ و کوچک نتوانست او و حتی برخی شاگردان او مانند ابوذر را فریب دهد.

یکی دیگر از نشانه های عظمت وبزرگی اهل بیت موضع گیری آنها در برابر غُلات است؛ برخی افراد غالی  تندرو که درباره اهل بیت مطالبی فوق منزلت آنها بیان می کردند و اگر اهل بیت اهل دنیا بودند چه بسا از این مدح و ثنا شاد نیز می شدند اما واقعیت این است که گاه برخورد اهل بیت با غلات از برخورد آنها با دشمنان نیز شدیدتر بوده است. والحمد لله رب العالمین.

ترجمه: سید احمد احمدزاده

  

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha